سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.

وقتی بهائیان و شرکا برای کودکان ایران نسخه میپیچند/ 50 سالگی شور

اسفند ماه امسال «شورای کتاب کودک» پنجاه ساله شد؛ شورایی که در آخرین ماه سال 1341 تاسیس شد و حتی اتفاقی به بزرگی انقلاب اسلامی مردم ایران هم نتوانست در استمرار حیات آن خللی ایجاد کند. البته نه اینکه نهادها و مجموعه‌هایی که قبل از انقلاب تاسیس شدند و بعد از آن هم باقی ماندند به همین یک مورد محدود باشد؛ خیر! اما آنچه سبب شگفتی است این که شورای کتاب کودک توانست بدون تغییر باطنی در اهداف و برنامه های خود به کارش ادامه دهد و حتی خیلی از نفرات اصلی آن که قبل از انقلاب مجموعه را اداره می‌کردند، بعد از انقلاب هم بالای سر مجموعه هستند. این مایه تعجب است. هفته نامه نه‌دی به همین مناسبت گزارشی درباره این مجموعه منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

 

شاید شما هم با خواندن این مقدمه کوتاه کنجکاو شده باشید راجع به این شورا بیشتر بدانید. اما برای شناخت اجمالی شاید لازم نباشد متنی با این حجم را بخوانید؛ راه میانبری هم وجود دارد. همین‌که بی‌بی‌سی برای پنجاهمین سالگرد تاسیس شورای کتاب کودک کلی ذوق کرده و گزارش تجلیل آمیز رفته است، آیا کافی نیست برای اینکه هر مخاطب منصفی خط و ربط شورا را بفهمد یا لااقل در آن شک کند؟
البته ما به همین راه میانبر بسنده نخواهیم کرد و در ادامه دلایل متقن‌تری برای اثبات انحراف ریشه‌ای این شورا از اسلام و انقلاب ذکر خواهیم کرد. برای شروع بد نیست کمی از فعالیت‌ها و اهمیت این شورا بگوییم.
ویترین داخلی و خارجی ادبیات کودک ایران
همان طور که گفته شد این شورا در سال 41 و با هدف ترویج کتاب‌خوانی در بین کودکان و نوجوانان و فعالیت‌های مرتبط شکل گرفته است. چندین نهاد غیر دولتی دیگر نیز مانند انجمن دفاع از حقوق کودکان، انجمن پژوهش‌های پویا، موسسه پژوهشی کودکان دنیا، موسسه مادران امروز، کانون توسعه فرهنگی، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران، انجمن ترویج علم و ...از سوی اعضاء شورا پایه‎گذاری شده‎اند و به نوعی شبکه‌ای از نهادهای غیر دولتی در حوزه کودک و نوجوان شکل داده‌اند.
علاوه بر همه این‌ها شورای کتاب یکی از نخستین اعضای دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان است که با نام اختصاری IBBY شناخته می‌شود. شورا در سال 1343 به عضویت این نهاد درآمد. دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان که مرکز آن در ژنو سوئیس است، نهادی فراگیر برای ترویج ادبیات کودکان و کتاب‌های مناسب برای کودکان و نوجوانان در سطح جهان است. از این رو این شورا به نوعی ویترین ادبیات کودک و نوجوان ایران را در برابر دیدگان جهانیان تشکیل می‌دهد و آنچه را که می‌پسندد در این ویترین می‌چیند. با نگاهی به نهادهای وابسته یا مرتبط به این شورا نیز می‌توان فهمید که در سایر حوزه های مرتبط با کودکان نیز این شورا تاثیرگذار است.
دو عکس از جشن تولد پنجاه سالگی شورا
تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان یکی دیگر از فعالیت‌های جدی این شوراست که از سال 58 در دستور کار شورا قرار گرفته است و حتی در سال 66 منجر به تاسیس «شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» شده است. این فرهنگنامه 5000 مدخل دارد و مختص سنین 10 تا 16 سال است تا بتواند پاسخگوی سؤالات آن‌ها درباره مسائل مختلف باشد. تا کنون 13 جلد از 26 مجلد آن منتشر شده است و توانسته سال 77 در دوره عطاالله مهاجرانی جایزه کتاب سال و در سال 79 جایزه ترویج علم ایران (یعنی یکی از مؤسسات هم‌شبکه با خود شورای کتاب کودک!) را دریافت کند. با سوابقی که در زیر خواهد آمد حتماً متوجه خطر این اقدام خواهید شد. وقتی افرادی که اعتقاد چندانی به اسلام و انقلاب ندارند برای کودکان این سرزمین فرهنگنامه تهیه کنند معلوم نیست چه بشود!
علاوه بر این‌ها، شورای کتاب کودک هر سال با انتخاب کتاب سال در حوزه کودکان و نوجوانان و همچنین ارائه گزارش از وضعیت نشر در این حوزه و ارائه لیست کتاب پیشنهادی به کودکان و نوجوانان و همچنین برگزاری دوره های آموزشی مختلف رسمی و غیر رسمی سعی می‌کند نشر کودک و نوجوان را جهت دهد. سوگمندانه باید گفت که حتی در صدا و سیما هم بدون توجه به ماهیت و سابقه این شورا، تریبون‌های مختلفی به اعضای ارشد آن داده شده است تا فعالیت خود را تبلیغ کنند؛ حالا بگذریم از نشریات و سایت‌های دولتی و غیر دولتی! حالا به نظر می‌رسد که همین مقدار برای پی بردن به اهمیت و نقش این شورا کافی باشد.
خشت اول چون نهد معمار کج
اما به‌طور طبیعی هیچ چیز به اندازه بنیانگذاران یک مجموعه در جهت دهی آن نقش ندارد و همین‌طور هیچ چیز به اندازه همین بنیانگذاران برای شناخت آن مجموعه به‌کار نمی‌آید. هیئت موسس شورای کتاب کودک در ابتدا 37 نفر بودند که تنها به چند نمونه از مهمترین آن‌ها با ذکر شرح حال بسیار مختصری اشاره می‌شود:
سناتور دکتر شمس الملوک مصاحب، که همین سناتور بودن او در زمان طاغوت به اندازه کافی معرف وی است. دکتر عباسعلی روحانی که در بخش ارتباط شورا با بهائیت نکته ای ذکر خواهد شد که در بهائی بودن (یا لااقل بهائی دوست بودن!) وی تردیدی باقی نمی‌گذارد.
لیلی آهی (ایمن) همسر بهایی معروف ایرج ایمن. لیلی آهی در تمام مدت قبل از انقلاب دبیری شورای کتاب کودک را به‌عهده داشت و نهایتا در سال 59 از ایران گریخت و به آمریکا فرار کرد. خواهر وی یعنی مهری آهی هم در هیئت موسس شورای کتاب حضور داشت. لیلی آهی هنگامی که مسئولیت بخش کودک بنگاه «نشر و ترجمه» را به‌عهده داشت کتاب‌های بهائیان معروفی چون روحی ارباب، فروغ ارباب و هوشمند فتح اعظم را منتشر می‌کرد.
نورالدین زرین کلک، تصویرگر و استاد هتاکی که همین چند سال پیش اهانت او به یک دختر دانشجوی محجبه در دانشگاه تهران سر زبان‌ها افتاد.
نورالدین زرین‌کلک، استاد هتاک، در جشن تولد پنجاه سالگی شورای کتاب کودک
توران میرهادی که هنوز که هنوز است پس از پنجاه سال همچنان عضو هیئت مدیره شورای کتاب کودک است. او سال‌ها مدیریت مدرسه فرهاد را که مدرسه ای مختلط بوده است بر عهده داشت و در چند نمونه از افراد بهائی برای سخنرانی در مدرسه دعوت نمود. محتوای آموزشی این مدرسه هم بحث برانگیز بود و به قول او در آن‌ها شعر و رقص و شادی در نظر گرفته می‌شد. در اینجا بخش‌های کوچکی از یک سخنرانی او که نشان دهنده افکارش است آورده می‌شود:
«ادبیات کودکان هیچ محدوده ای را نمی‌پذیرد، نه اعتقادات، نه مکان، نه زمان، باید فراتر از اعتقادات برود!... باید به مرحله ای برسد که هیچ نوع اعتقادی نتواند او را محصور کند!»(سخنرانی در سال 63)
او جای دیگری می‌گوید که با هم بودن دختر و پسر را تا یازده سال در مدرسه از نکات ضروری تعلیم و تربیت می‌داند!
از چپ به راست محمود کیانوش، لیلی آهی و تورانمیرهادی در سال 1345
عباس یمینی شریف که برای معرفی او و همچنین آشنایی با خط و ربطش کافی است به دو بیت از شعر مفصلی که او در مدح خاندان پهلوی سروده است توجه کنید:
«ولیعهد خوب ایران رضاست/ که فرزند شاهنشه خوب ماست
«نهم روز آبان خدایش بداد/ ز شه بانوی مهربانش بزاد»
یمینی شریف دو جایزه سلطنتی را از دربار دریافت کرده بود و سردبیر مجله ای با مدیریت شمس پهلوی را نیز به عهده داشت.
گفتنی است که درباره این افراد و سایر اعضای هیئت موسس گفتنی‌های فراوانی وجود دارد که ذکر همه آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد. بیژن مفید، معصومه سهراب (مافی)، نسرین دخت عماد خراسانی و... نیز از اعضای هیئت موسس یا هیئت مدیره شورای کتاب کودک بودند که اگر بخواهیم کارنامه آن‌ها را هم بیان کنیم بحث به درازا می‌کشد.
کتاب‌هایی به قلم شاه ملعون در لیست پیشنهادی شورا
حال بهتر است کمی هم به فعالیت‌های این شورا بپردازیم. مرور کارنامه این شورا در قبل از انقلاب از آن جهت که در واقع جهت گیری پایه گذاران آن را نشان می‌دهد و از طرفی در آن سال‌ها این شورا بدون پروا و بی واهمه به فعالیت‌های ضد اسلامی خود اقدام می‌کرده است، حائز اهمیت است.
همان‌گونه که گفته شد یکی از برنامه های ثابت شورا انتخاب کتاب سال کودک و نوجوان است. با نگاهی به کتاب‌های انتخاب شده توسط این شورا در سال‌های پیش از انقلاب می‌توان این کتاب‌ها را در چند دسته جای داد. اول کتاب‌هایی از نویسندگان مارکسیست که گرایش‌های مارکسیستی و ضد توحیدی در آن‌ها به چشم می‌آید. سیاوش اجرائی، صمد بهرنگی، م. ا به‌آذین، علی اشرف درویشیان، رضا علامه زاده و نسیم خاکسار از این دسته‌اند. از این بین کسی چون صمد بهرنگی که نیاز به معرفی ندارد و به آذین هم در سال‌های پس از انقلاب در سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد و رسماً به جنایات حزب متبوع خود (حزب توده) اعتراف کرد.
وجه مشترک اکثر این کتاب‌های برگزیده القای عدم وجود خدا با تاکید بر مسائلی چون نظریه تکامل داروین و اینکه انسان از نسل میمون‌هاست و... می‌باشد. مانند کتاب «هنر آدمیان نخستین» نوشته رضا علامه زاده. کتاب‌هایی در ترویج ایران باستان هم در این دوره توسط شورای کتاب کودک تجلیل می‌شوند.
اما یکی از کارهای مهم این شورا ارائه لیست پیشنهادی کتاب برای کودکان و نوجوانان است. برای پی بردن به جهت گیری این شورا در ارائه این لیست‌ها کافی است به جزئیات دو مورد از آن‌ها اشاره کنیم.
در سال 52 مجموعا 433 کتاب مناسب از نظر شورا معرفی می‌شوند که از بین آن‌ها تنها 4 عنوان کتاب جزو کتب مذهبی دسته بندی می‌شوند. سال بعد یعنی سال 53 هم جمعا 303 کتاب معرفی می‌شوند که از بین آن‌ها تنها سه کتاب در حوزه کتب اسلامی است. حال آنکه در همین لیست هفت کتاب متعلق به صمد بهرنگی است و حتی دو کتاب «مأموریت برای وطنم» و «انقلاب سفید» نوشته شاه ملعون نیز به عنوان کتاب مناسب برای کودکان و نوجوانان آورده شده است!
توران میرهادی، عضو هیئت موسس و هیئت مدیره شورای کتاب کودک، همراه با یکی از کودکان مدرسه فرهاد در دهه30
شورایی که در دامن آمریکا و دربار رشد کرد
اما وابستگی‌های شورای کتاب کودک به دربار و همچنین علاقه‌مندی اعضای آن به بهائیت چیزی نیست که قابل اتفاقاً باشد و اتفاق همین مسئله غیر قابل انکار شاهد خوبی است برای اثبات ادعایی که در ابتدای این نوشته آمد.
برای اثبات ارتباط شورا با دربار علاوه بر مواردی که درباره عباس یمینی شریف گفته شد کافی است به همین یکی دو مورد ذیل اشاره شود. علاوه بر استفاده شورا از امکانات دولتی برای برنامه های خود، در یک مورد فرح پهلوی مبلغ ده هزار ریال در سال 45 به شورا کمک می‌کند. (گزارش کتاب کودک، سال پنجم شماره یک)
یا مثلاً موسسه فرانکلین که رسماً یک موسسه آمریکایی تمام عیار بود از سال 47 چاپ نشریه «گزارش کتاب کودک» را به‌عهده می‌گیرد و این را خود شورایی‌ها در شماره چهار از سال ششم همین نشریه ذکر می‌کنند تا سندی باشد بر وابستگی این شورا به آمریکایی‌ها.
همکاری شورای کتاب کودک با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وقت که ریاستش را لیلی امیر ارجمند، ندیمه مخصوص فرح به‌عهده داشت هم خود قصه مفصلی است که بماند. درباره فساد اخلاقی و فکری لیلی امیرارجمند که 13 سال مدیر عامل کانون پرورش فکری بود ماجراهایی تعریف شده که چندش آور است.
راست: نوشآفرین انصاری، چپ: توران میرهادی
علاقه دو طرفه شورا و بهائی‌ها
حال بد نیست کمی هم درباره ارتباط تنگاتنگ و دو طرفه شورای کتاب کودک و بهائیان بنویسیم. ارتباطی که موجب می‌شود این‌ها مرگ یک بهائی معروف را تسلیت بگویند، و آن‌ها در نشریه رسمی خود مطالعه کتاب‌های مورد نظر شورا را به کودکان بهایی توصیه کنند.
در ابتدا به وعده ای که درباره عباسعلی روحانی دادیم عمل می‌کنیم. این عضو هیئت موسس شورا در نشریه ای که به تألیف او در آمده و روی جلدش بزرگ نوشته است «الله ابهی»، چنین شعری نوشته است:
«من کودک بهائیم/ خوب و تمیز و عالیم»
«صبح‌ها که از خواب پا میشم/ الله ابهی میگویم»
همان طور که گفته شد شورای کتاب کودک در نشریه رسمی خود سال سیزدهم، شماره یک، درگذشت روحی ارباب را تسلیت می‌گوید و تأسف و همدردی خود را به فروغ ارباب همسر او ابراز می‌دارد. این ارتباط دو طرفه بود. از این رو در شماره هفتم از سال سوم «ورقا» نشریه رسمی کودکان بهائی به بهائی های کوچولو توصیه می‌شود تا کتاب‌های مورد نظر شورای کتاب کودک را برای مطالعه از دست ندهند. بنابراین عجیب نیست که شورای کتاب کودک برخی کتاب‌های این بهائی را به عنوان کتاب مناسب به کودکان معرفی کرده باشد.
تقویمی به یاد جرج واشنگتن!
یکی از کارهای جالب توجه شورای کتاب کودک که به وضوح گرایش‌های آن را نشان می‌دهد در سال 45 اتفاق می‌افتد. این شورا در آن سال تقویم‌هایی را مخصوص کتابداران چاپ می‌کند و در آن مناسبت‌های خاصی را مطرح می‌کند تا کتابداران پیشاپیش به فکر برنامه ریزی برای گرامیداشت آن روز و اجرای مراسمی برای اعضای کتابخانه خود باشند. فکر می‌کنید این مناسبت‌های خاص مورد نظر شورا چه بوده است؟ برخی از آن‌ها بدین قرار است: «روز تولد جان. اف. کندی!، روز قیام (!) 28 مرداد، روز پدر در آمریکا!، روز تولد فرح پهلوی، روز تولد شاه ملعون، روز تولد ولیعهد، سالگرد سوء قصد به جان. اف. کندی!، 17 دی‌ماه (روز کشف حجاب)، روز تولد آبراهام لینکلن، روز تولد جرج واشنگتن، روز روی کار آمدن رضا خان و...»(این تقویم در نشریه گزارش شورای کتاب، سال چهارم، شماره دوم آمده است)
آیا همین تقویم به تنهایی نشان دهنده مکنونات قلبی مسئولان شورا نیست!؟ به نظر می‌رسد اگر خود آمریکایی‌ها هم می‌خواستند برای کتابدارانشان تقویمی آماده کنند بعید بود به جرج واشنگتن بهایی بدهند!
جنگ بد است، هر جنگی بد است!
اما بعد از انقلاب، شورای کتاب کودک مجبور می‌شود کمی دست به عصا تر حرکت کند و حتی با تغییراتی اندک و ظاهری در ترکیب هیئت مدیره و استفاده از چهره های کمتر شناخته شده برای خود حاشیه امنیتی بسازد. لیلا آهی از ایران فرار می‌کند اما همچنان سایه اش بر سر شورا و مهرش در دل اعضای شورا باقی می‌ماند تا در همین جشن تولد پنجاه سالگی شورا، از او و زحماتش برای شورا یاد شود. توران میرهادی همچنان عضو هیئت مدیره می‌ماند تا خیلی‌ها او را مغز متفکر شورا بدانند، ولی ریاست هیئت مدیره و دبیری شورا به نوش آفرین انصاری داده می‌شود که چهره کمتر شناخته شده ای است و سوابق ننگین برخی اعضای قبلی شورا را در کارنامه ندارد.
شورا طبیعتاً دل خوشی از انقلاب نداشت و این عدم دلخوشی را به بهانه برگزار نشدن برنامه‌هایش در بحبوحه انقلاب نشان داد. اما مخالفت شورا با دفاع مقدس عیان بود. این شورا در قالب مخالفت با جنگ، برنامه‌هایی ترتیب می‌داد که ضدیت با دفاع مقدس هم از دل آن بیرون می‌آمد. شورای کتاب کودک هم نظر با مجامعی مانند یونسکو با جنگ به معنای مطلق آن مخالفت می‌کرد و فرقی بین دفاع و تجاوز قائل نمی‌شد. نگاه به فعالیت‌های این شورا در زمان دفاع مقدس نشان می‌دهد که شورای کتاب کودک فرزندان این مرز و بوم مورد تهاجم قرار گرفته را به سمت نفرت از جنگ پیش می‌برد؛ جنگی که در آن روزها برای کودکان ایرانی چیزی جز دفاع در برابر تجاوز عراق نبود.
برای مثال این شورا در سال 59 با همراهی آموزش و پرورش بخشنامه ای را به همه مدارس می‌فرستد که دانش آموزان مقالات، اشعار و خاطرات خود را از جنگ برای شورا بفرستند. نتیجه این اقدام این بود که وقتی از میان مطالب ارسالی، برگزیده ای منتشر شد، کلیت و قریب به اتفاق خروجی آن چیزی جز فحش به جنگ و بد و بیراه نثار دفاع مقدس نبود. دقت کنید در آن زمان برای کودکان و نوجوانان ایرانی جنگ معنایی جز دفاع مقدس در حال انجام نداشت.
همچنین شورا در قالب معرفی نشریات مناسب برای کودکان پس از انقلاب، بدون اشاره به وابستگی آن نشریات به گروه‌های ضد انقلاب، به معرفی کامل این نشریات پرداخت. نشریه آذرخش مربوط به چپ منتسب به حزب توده، بهاران مربوط به چپ‌ها، فریاد گودنشین منتسب به مجاهدین خلق و... تنها چند نمونه از این نشریات است.
به داد کودکان ایران برسید
این مطلب تنها بخش کوچکی بود از کارنامه شورای کتاب کودک و اعضایش. محمدرضا سرشار بیش از بیست سال پیش در کتابی با عنوان «بیست سال تلاش» به صورت مفصل به این تشکل پرداخته است (که اتفاقاً اکثر مطالب این نوشته نیز از آن کتاب است). اگرچه آن کتاب در بازار وجود ندارد ولی با مراجعه به کتابخانه‌ها می‌توان آن را پیدا کرد و به تفصیل این مجموعه را شناخت.
جالب آنکه ده سال پیش، یکی از اعضای شورای کتاب کودک، با اشاره به همین کتاب گفته بود: «در این کتاب حتی حکم اعدام برخی افراد نیز صادر شده است. این طور نگاه کردن به ادبیات کودکان در ایران، فاجعه آمیز است.»
این درحالیست که در کتاب مذکور، تنها به پاره ای از سوابق اعضای شورای کتاب کودک در پیش از انقلاب اشاره شده است. در این کتاب، با ارایه مستنداتی روشن شده است که شورای کتاب کودک، «ملغمه‌ای از افراد توده ای و عناصر شاهدوست» بوده است. جالب‌تر اینجاست که شورای کتاب کودک تا به حال سعی نکرده است با ارایه سوابق و زندگی نامه کامل اعضای خود، به مطالب این کتاب پاسخ دهد.
مخلص کلام آنکه شورای کتاب کودک پنجاه سال است که دارد در این کشور برای انحراف کودکان مسلمان ایرانی تلاش می‌کند. این شورا با تاسیس مجموعه های مرتبط سعی در شبکه سازی همفکران، افزایش نفوذ و ایجاد حاشیه امنیت برای خود دارد. این شورا با استفاده از رسانه های مختلف، حتی صدا و سیما، خود را تبلیغ می‌کند و عملاً سعی در جهت دهی به بازار نشر در حوزه کودک و نوجوان دارد. برخی از رسانه های داخلی که از بودجه بیت‌المال ارتزاق می‌کنند برای سالگرد تولد مسئولان این شورا هم گزارش می‌روند و جشن می‌گیرند. حال آنکه نه تنها اهداف؛ اعتقادات و برنامه‌های آن نسبت به قبل از انقلاب تغییر نکرده که حتی اعضا اصلی آن نیز ثابت هستند.
شورای کتاب کودک در سایت خود مدعی شده است که بیش از هفتصد عضو رسمی و وابسته دارد؛ لازم به تذکر است که مقصود این نوشته هرگز این نیست که همه این اعضا را به یک چوب براند. و تر و خشک را با هم بسوزاند. چه بسا خیلی از این افراد(که بعضا سنشان کمتر از سن شوراست) از خاستگاه شورا و آبشخورهای فکری مسئولان رده بالای آن بی اطلاع باشند، ولی به هر حال بر همین افراد هم لازم است که کمی در این مستندات دقیق شوند و اگر واقعا با این تفکرات همسو نیستند، مسیر خود را جدا کنند.
حال آیا کسی به فکر کودکان مسلمان ایران خواهد بود!؟

.

همه چیز از مجلس رقص و حرکات غیرمتعارف شروع شد+ مستند
 به گزارش ماهستیم، امیر عباس فخرآور که دوست ‌دارد خود را «پسرک گستاخ» نامد به برکت چهره سازی‌های غیر واقعی‌ بخش فارسی‌ صدای آمریکا شخصیت کمابیش شناخته شده‌ای برای ایرانیان می باشد. وی که خود را رهبر جنبش دانشجویی می خواند با احمد باطبی چهره دیگر بخش فارسی صدای آمریکا درگیری چندساله ی داشته که چندی پیش نیز در پی افشای مکالمه تلفنی باطبی با یکی از کارمندان وزارت اطلاعات ایران این درگیری ابعاد تازه ای به خود گرفت.
 
حامیان سلطنت طلب با مشاهده همکاری مستقیم رضا پهلوی با امیرعباس فخرآور  از وی به خشم آمده و حتی در فضای مجازی نسبت به این گزینش سر به اعتراض گذاشته اند، بسیاری در فضای مجازی از جمله سایت های آزادگی و بالاترین نوشته اند که " آیا رضا پهلوی فرد دیگری را در اپوزسیون نمی شناخت که امیرعباس فخرآور را انتخاب کرد".
 
انتخاب امیرعباس فخرآور در میان مدعیان اپوزسیون از سوی رضا پهلوی تنها دو مفهوم را می رساند:
 
-در اپوزسیون کمتر کسی حاضر به همکاری مستقیم با رضا پهلوی است، این مهم از آنجا استنباط می شود که وی در جریان شورای ملی ایرانیان تنها پس از گذشت چندماه تنها ماند و مجبور به رونمایی از «سوپر شورای ملی» شد! گفتنی است در آغاز به کار شورای ملی ایرانیان بسیاری از گروه ها به زعم اینکه شورا می تواند دربردارنده نظرات مختلف باشد به آن پیوستند اما با ورود شورا به مسائل مالی و نیز اختلاف در دیگر مباحث گروه های بسیاری از آن جدا شدند!
 
-رضا پهلوی به خیال آنکه امیرعباس فخرآور لابی گسترده ی در دولت آمریکا داشته و می تواند سیل کمک های مالی دولت آمریکا را سرازیر کند، از این رو وی به فخرآور پیشنهاد همکاری مستقیم داد؛ البته تا پیش از این نیز رضا پهلوی گزینه های دیگری را مدنظر داشت اما با توجه به آنکه بسیاری از آنان در طی چندماهه اخیر دست به اقدامات جداگانه ای برای تامین منابع مالی زده اند از انتخاب آنان برای همکاری مستقیم منصرف می شود. به عنوان مثال علیرضا نوری زاد با عنایت ویژه دول عربی اقدام به راه اندازی تلویزیون ماهواره ای می کند.
 
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در ایران و نظر به برنامه مدون دولت آمریکا برای برهم زدن آرامش در انتخابات 92 بسیاری از حامیان سبز که تا پیش از این از طریق جنبش سبز توانسته بودند مبالغ گسترده ای به جیب زنند، این بار نیز بنابر سیاست همیشگی دولت آمریکا برنامه هایی را در اختیار اتاق فکر سازمان های جاسوسی قرار دادند؛ چناچه این طرح و برنامه ها مورد تایید مدیران ارشد قرار گیرد منابع مالی گسترده ای در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.
 
اما ماجرا در اپوزسیون از این حرف ها گذشته و به خاله زنک بازی های می انجامد که هم اکنون شاهد حضور امیرعباس فخرآور در کنار رضا ربع پهلوی هستیم،تنها افسوس برای آنهایی که اپوزسیون را حتی در حد شلغم نیز باور دارند؛ به گمان نگارنده اپوزسیونی که این باشد از کارکرد در حد شلغم نیز عاجز است! اگر ماجرا را آنطور که سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» عنوان می کند باور کنیم وای به حال ...
 
 
سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» اما ابعاد تازه ای از پشت پرده همکاری مستقیم رضا ربع پهلوی با امیرعباس فخرآور افشا می کند؛ این سایت که سابقه طولانی در خبررسانی به شیوه غربی داشته و  توسط عناصر ضدانقلاب مدیریت می شود ابعاد تازه ای از ماجرای همکاری ربع پهلوی با فخرآور را رو می کند.
 
پایگاه خبری حقوق انسانی‌و اولیه بشر: آغاز داستان این همکاری و پیوند بر می گردد به یک مهمانی که در تاریخ 13 آوریل 2012درمنزل شخصی‌ "سینا دبستانی "برگزارشد .در این مهمانیکه نوری علی ‌و فواد پاشایی و تنی چند از اعضای حزب مشروطه به همراه فریبا داودی مهاجر وحضور پیدا می کنند و بساط عیش و نوش را می گسترانند و شروع به رقص ومی کنند، از مراسم رقص و برخی ‌از حرکات غیر متعارف فواد پاشایی با خانمفیلمبرداری می شود و این فیلم به نحوی در اختیار فخرآور قرارداده می شود و فخرآور بخشی از آن ‌ر ابه صورت عکس (اسکرین شات)در فیس بوک و وبلاگ خود منتشر می‌کند و به صورت غیرمستقیم از طریق سینا دبستانی به حزب مشروطه می فهماندکه قضیه فیلم جدی است!
 
در همان کشاکش و اوج بحران و درگیری، فخرآور قسمت‌هایی‌ از فیلم موصوف را جهت انتشار و زیر فشار گذاشتن اعضای حزب مشروطه و رضا پهلوی به «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» ارسال می‌ کند اما سردبیر سایت بنابر ملاحظات اخلاقی‌ و سیاسی حاضر به انتشار آن نمی شود، بعد از گذشت چند ماه از این کشمکش،حزب مشروطه به مصالحه و به بازی گرفتن فخرآور در شطرنج سیاست رضایت می دهد و بدین گونه سلطنت طلبان با استیصال به همکاری های همه جانبه با «پسرک گستاخ» تن در می دهند و همه رسوایی‌های ناشی‌ از این همکاری نامبارک را به جان می خرند.
 

در پایان بنابر بر خبری که صبح امروز در پایگاه اینترنتی «ایران گلوبال» درج شده این سایت خبر داده است که « درگیری و اختلاف نظر شدید بین فخرآور و اعضای سوپر شورای رضا پهلوی منجر به لغو جلسه سوپر شورای رضا پهلوی شد.مقرر شده است دفتر رضا پهلوی به صورت رسمی‌ نامناسب بودن آب و هوا را علت لغو آن اعلام کند.» این خبر توسط ماهستیم تایید نمی شود.


.

"سوپر شورای ملی" دسته گل جدید رضا پهلوی+سند

پس از تشکیل شورای ملی‌ با گرد هم آمدن گروهای سلطنت طلب و چندی بعد استعفای برخی از اعضای آن که پیشتر به ان اشاره شده است ،رضا پهلوی در حرکتی تازه با تغییر نام شورای ملی‌ به «سوپر شورای ملی»‌ با کمک امیر عباس فخرآور در تلاش است با برگزاری کنفرانسی در واشنگتن در 6 مارس سال جاری، بار دیگر بخت خود را برای متحد کردن سلطنت طلبان و جلب نظر مثبت سیاستمدران آمریکایی‌ بیازماید.
 
 آخرین گزارش‌ها از واشنگتن حکایت از آن‌ دارد که امیر عباس فخرآور از 2 هفته پیش در تماس با برخی‌ از فعالان سیاسی تلاش دارد برخی‌ از آنها راضی‌ کند در کنفرانس مذکور شرکت و صندلی های خالی‌ را پر کنند.
 
منوچهر و نسرین محمدی از جمله افرادی هستند که با هزینه فخرآور از کالیفرنیا به واشنگتن آمده اند.
 
امیر عباس فخرآور با ارسال ایمیل به رسانه‌های فارسی زبان خواهان حضور آنها در کنفرانس شده است. در دعوت نامه ای که فخرآور به رسانه‌ها ارسال کرده ،وی خود را به عنوان دومین سخنران بعد از رضا پهلوی معرفی کرده است. نسخه‌ای از آن دعوتنامه به «تلویزیون آزاد» نیز ارسال شده است.(لینک دعوتنامه فخرآور به رسانه ها)تلویزیون مردم و تلویزیون آزاد از جمله رسانه‌هایی‌ هستند که دعوت فخرآور برای شرکت در کنفرانس مذکور را رد کرده اند.
 
علیرضا نوریزاده،رضا پیرزاده،سعید گنجی،نازیلا گلستان ،شاهین نژاد و سینا دبستانی از جمله کسانی‌ هستند که که به عنوان بنیان گذران سوپر شورا در این کنفرانس حضور پیدا خواهند کرد. منتقدین رضا پهلوی را متهم به سوء استفاده از واژه «ملی‌» می کنند و پیشنهاد آنها این است که وی بجای «شورای ملی»‌ از واژه شورای سلطنت طلبان استفاده کند که مناسب ترین واژه برای توصیف فعالیتهای او می باشد.

.

وقتی جیره‌خواران ربع‌پهلوی از سوی سران سلطنت‌طلب مقیم آمریکا مورد سرزنش قرار می گیرند!

پس از رسوایی بزرگ سلطنت‌طلبان فراری در اروپا و به خصوص تجمع کم‌تعداد در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در سوئد، جیره‌خواران ربع‌پهلوی که پیش از مراسم امیدهای سلطنت‌طلبان خطاب شده بودند، پس از افتضاح به بار آمده به شدت از سوی سران سلطنت‌طلب مقیم آمریکا مورد سرزنش قرار گرفتند.

 

پادوهای ربع‌پهلوی که از این انتقادات سرخورده شده‌اند ضمن ترک مراوده با ولی‌نعتمان خود طی نامه‌ای محرمانه به ربع‌پهلوی از وی درخواست کردند تا در این لحظه‌ی حساس که آماج حملات، سرزنش‌ها و متلک‌گویی‌ها از سوی انجمن‌های پادشاهی سراسر دنیا قرار گرفته‌ایم شما می‌توانید با عنایت ویژه خود به پادوهایتان و درج نام حزب رستاخیز نوین در شورای به اصطلاح ملی مشت محکمی خواهد بود بر دهان یاوه‌گویانی که جیره‌خواران شما را به باد انتقاد گرفته‌اند. ربع‌پهلوی نیز پس از مشاهده ریزش شدیدی که در شورای به اصطلاح ملی صورت گرفت و بازار کسادی که اخیراً شاهدش بوده به سرعت درخواست حزب رستاخیز نوین ـ بخوانید نام دیگر گروهک تروریستی انجمن پادشاهی ـ را لبیک گفته نام این به اصطلاح حزب را در لیست قرار داد.
اما این اقدام ربع‌پهلوی صدای سلطنت‌طلبان ورشکسته را درآورد. در همین راستا همایون نادری‌فر طی تماس تلفنی با دخی عبدی اینچنین علیه اقدام ربع‌پهلوی لب به اعتراض می‌گشاید: «چرا تبلیغ سازمانی!! را می‌کنید که حتی نمی‌تواند 20 نفر را زیر پرچم شیر و خورشید جمع کند. با این کار شما آبروی سلطنت را برده‌اید. تجمع زیر بیست‌هزار نفر شایسته پهلوی نیست.» دخی عبدی نیز اینچنین جواب نادری‌فر را می‌دهد: «قرار نیست ما از آرزوهایمان صحبت کنیم. واقعیت موجود همین است.»
لازم به ذکر است که چندی پیش گروهک تروریستی انجمن پادشاهی طی فراخوان گسترده و با دادن وعده‌هایی چون پارتی شبانه و دختران بدکاره تلاش کردند تا به سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم حمله کنند. اما استقبال از این فراخوان سلطنت‌طلبان به قدری سرد صورت گرفت که به جز انتشار چند عکس که در آن تعداد شرکت‌کنندگان به انگشتان یک دست هم نمی‌رسید برداشت دیگری نکردند.
همچنین باید خاطر نشان کرد که سایت صهیونیستی بالاترین نادری‌فر را عامل جمهوری اسلامی معرفی کرده بود.


.

سلطنت طلبها هم از همکاری ربع پهلوی با امیرعباس فخرآور به خشم امدند

حامیان سلطنت طلب با مشاهده همکاری مستقیم رضا پهلوی با امیرعباس فخرآور از وی به خشم آمده و حتی در فضای مجازی نسبت به این گزینش سر به اعتراض گذاشته اند، بسیاری در فضای مجازی از جمله سایت های آزادگی و بالاترین نوشته اند که " آیا رضا پهلوی فرد دیگری را در اپوزسیون نمی شناخت که امیرعباس فخرآور را انتخاب کرد".

امیر عباس فخرآور که دوست ‌دارد خود را «پسرک گستاخ» نامد به برکت چهره سازی‌های غیر واقعی‌ بخش فارسی‌ صدای آمریکا شخصیت کمابیش شناخته شده‌ای برای ایرانیان می باشد. وی که خود را رهبر جنبش دانشجویی می خواند با احمد باطبی چهره دیگر بخش فارسی صدای آمریکا درگیری چندساله ی داشته که چندی پیش نیز در پی افشای مکالمه تلفنی باطبی با یکی از کارمندان وزارت اطلاعات ایران این درگیری ابعاد تازه ای به خود گرفت.

انتخاب امیرعباس فخرآور در میان مدعیان اپوزسیون از سوی رضا پهلوی تنها دو مفهوم را می رساند:

-در اپوزسیون کمتر کسی حاضر به همکاری مستقیم با رضا پهلوی است، این مهم از آنجا استنباط می شود که وی در جریان شورای ملی ایرانیان تنها پس از گذشت چندماه تنها ماند و مجبور به رونمایی از «سوپر شورای ملی» شد! گفتنی است در آغاز به کار شورای ملی ایرانیان بسیاری از گروه ها به زعم اینکه شورا می تواند دربردارنده نظرات مختلف باشد به آن پیوستند اما با ورود شورا به مسائل مالی و نیز اختلاف در دیگر مباحث گروه های بسیاری از آن جدا شدند!

-رضا پهلوی به خیال آنکه امیرعباس فخرآور لابی گسترده ی در دولت آمریکا داشته و می تواند سیل کمک های مالی دولت آمریکا را سرازیر کند، از این رو وی به فخرآور پیشنهاد همکاری مستقیم داد؛ البته تا پیش از این نیز رضا پهلوی گزینه های دیگری را مدنظر داشت اما با توجه به آنکه بسیاری از آنان در طی چندماهه اخیر دست به اقدامات جداگانه ای برای تامین منابع مالی زده اند از انتخاب آنان برای همکاری مستقیم منصرف می شود. به عنوان مثال علیرضا نوری زاد با عنایت ویژه دول عربی اقدام به راه اندازی تلویزیون ماهواره ای می کند.

با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در ایران و نظر به برنامه مدون دولت آمریکا برای برهم زدن آرامش در انتخابات 92 بسیاری از حامیان سبز که تا پیش از این از طریق جنبش سبز توانسته بودند مبالغ گسترده ای به جیب زنند، این بار نیز بنابر سیاست همیشگی دولت آمریکا برنامه هایی را در اختیار اتاق فکر سازمان های جاسوسی قرار دادند؛ چناچه این طرح و برنامه ها مورد تایید مدیران ارشد قرار گیرد منابع مالی گسترده ای در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.

اما ماجرا در اپوزسیون از این حرف ها گذشته و به خاله زنک بازی های می انجامد که هم اکنون شاهد حضور امیرعباس فخرآور در کنار رضا ربع پهلوی هستیم،تنها افسوس برای آنهایی که اپوزسیون را حتی در حد شلغم نیز باور دارند؛ به گمان نگارنده اپوزسیونی که این باشد از کارکرد در حد شلغم نیز عاجز است! اگر ماجرا را آنطور که سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» عنوان می کند باور کنیم وای به حال ...

سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» اما ابعاد تازه ای از پشت پرده همکاری مستقیم رضا ربع پهلوی با امیرعباس فخرآور افشا می کند؛ این سایت که سابقه طولانی در خبررسانی به شیوه غربی داشته و توسط عناصر ضدانقلاب مدیریت می شود ابعاد تازه ای از ماجرای همکاری ربع پهلوی با فخرآور را رو می کند.

پایگاه خبری حقوق انسانی‌و اولیه بشر: آغاز داستان این همکاری و پیوند بر می گردد به یک مهمانی که در تاریخ 13 آوریل 2012درمنزل شخصی‌ "سینا دبستانی "برگزارشد .در این مهمانی که نوری علی ‌و فواد پاشایی و تنی چند از اعضای حزب مشروطه به همراه فریبا داودی مهاجر و …حضور پیدا می کنند و بساط عیش و نوش را می گسترانند و شروع به رقص و …می کنند، از مراسم رقص و برخی ‌از حرکات غیر متعارف فواد پاشایی با خانم …فیلمبرداری می شود و این فیلم به نحوی در اختیار فخرآور قرارداده می شود و فخرآور بخشی از آن ‌ر ابه صورت عکس (اسکرین شات)در فیس بوک و وبلاگ خود منتشر می‌کند و به صورت غیرمستقیم از طریق سینا دبستانی به حزب مشروطه می فهماندکه قضیه فیلم جدی است!

در همان کشاکش و اوج بحران و درگیری، فخرآور قسمت‌هایی‌ از فیلم موصوف را جهت انتشار و زیر فشار گذاشتن اعضای حزب مشروطه و رضا پهلوی به «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» ارسال می‌ کند اما سردبیر سایت بنابر ملاحظات اخلاقی‌ و سیاسی حاضر به انتشار آن نمی شود، بعد از گذشت چند ماه از این کشمکش،حزب مشروطه به مصالحه و به بازی گرفتن فخرآور در شطرنج سیاست رضایت می دهد و بدین گونه سلطنت طلبان با استیصال به همکاری های همه جانبه با «پسرک گستاخ» تن در می دهند و همه رسوایی‌های ناشی‌ از این همکاری نامبارک را به جان می خرند.

در پایان بنابر بر خبری که صبح امروز در پایگاه اینترنتی «ایران گلوبال» درج شده این سایت خبر داده است که « درگیری و اختلاف نظر شدید بین فخرآور و اعضای سوپر شورای رضا پهلوی منجر به لغو جلسه سوپر شورای رضا پهلوی شد.مقرر شده است دفتر رضا پهلوی به صورت رسمی‌ نامناسب بودن آب و هوا را علت لغو آن اعلام کند.» این خبر توسط ماهستیم تایید نمی شود.


.

سوپر شورای ربع پهلوی و شرکاء راه نیفتاده صاحبانش را ناامید کرد ! + سند

مه لقا فخرآور که تا قبل از آنکه برادرش را به این بازی جدید شاهزاده فراری راه بدهند از منتقدین جدی این حرکت بود در فیس بوکش با اعتراض و ناراحتی از کسادی بازار شورای ضد انقلابها می نویسد :" هنوز جلسه اول شورای ملی برگزار نشده صدای وا مصیبتا در آمده است !!

به گزارش اولین خبر به نقل ازگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، روزهای اول تشکیل شورای ملی من جزء اولین کسانی بودم که به حضور برخی افراد بی نام و نشان و حتی صاحب نامانی که در کنار اصلاح طلبان ( فتنه گران) نشستند و شورا را کلید زدند انتقاد کردم و از طرف این افراد مورد حمله قرار گر فتم .ولی الان قضیه فرق کرده خانمها و آقایان سر اینکه رئیس جلسه پال تاک ما نبودیم خود را کنار کشیدند و منتقد شورا شدند .

مه لقا که از عقب افتادن در رقابت سر کیسه کردن  سازمانهای جاسوسی غربی نگران است در انتها اظهار می کند :" خانمها و آقایان اینقدر تو سر هم بزنید همانطور که 34 سال است میزنید تا موسوی و کروبی به عنوان رهبران اپوزسیون معرفی شوند و می بینیم که دولت فرانسه این اشخاص را به عنوان رهبر اپوزسیون معر فی کرده است!"



گفتنی است بعد از اینکه تشکیل شورایی موسوم به ملی‌, افتراق گروهای کوچک سلطنت طلب و استعفای دسته جمعی آنان را در پی‌ داشت،رضا ربع پهلوی که غائله را باخته بود در حرکتی تازه با تغییر نام شورای ملی‌ به سوپر شورای ملی‌ با کمک امیر عباس فخرآور در تلاش است با برگزاری کنفرانسی در واشنگتن در 6 مارس سال جاری، بار دیگر بخت خود را برای متحد کردن سلطنت طلبان و جلب نظر مثبت سیاستمداران آمریکایی‌ برای دلارهای یانکی ها بیازماید.

آخرین گزارش‌ها از واشنگتن حکایت از آن‌ دارد که امیر عباس فخرآور از 2 هفته پیش با تماس با برخی‌ از فعالان اپوزیسیون تلاش مستمری کرده است تا بتواند برخی‌ از آنها راضی‌ کند در کنفرانس مذکور شرکت و صندلیهای خالی‌ را پر کنند.منوچهر و نسرین محمّدی با هزینه فخرآور از کالیفرنیا به واشنگتن کشانده شده اند تا در نقش سیاهی لشکر به هنگام سخنرانی شاهزاده و فخرآور برای آنان سوت و کف بزنند،همچنین هزینه یک بیخانمان دیگر در سانفرانسیسکو به نام ر.م تقبل شده است تا وی نیز یکی‌ از صندلی‌های سالن را پر کند.

امیر عباس فخرآور با ارسال ایمیل به رسانه‌های ضد انقلاب خواهان حضور آنها در کنفرانس شده است. وی در دعوت نامه و لوگویی که ارسال کرده است، خود را به عنوان دومین سخنران بعد از رضا ربع پهلوی معرفی نموده است .

علیرضا نوری زاده،رضا پیرزاده،سعید گنجی،نازیلا گلستان،امیر گلعلی پور و شاهین نژاد و سینا دبستانی از جمله ضد انقلابهایی هستند که که به عنوان بنیان گذران سوپر شورا در این کنفرانس حضور پیدا خواهند کرد.

از سویی منتقدین و رقبای رضا ربع پهلوی در این ماراتن نفس گیر ! وی را  متهم به سواستفاده از واژه "ملی‌” میکنند و پیشنهاد میکنند که شاهزاده بجای اینکه اسم شورا را، شورای ملی‌ بنامد از واژه شورای سلطنت طلبان استفاده کند که مناسبترین و روشنترین واژه برای توصیف فعالیتهای سلطنت طلبانه او میباشد.


.

سرانجام دختران محمدرضا شاه چه شد؟

سایت تبیان نوشت: شهناز، فرحناز و لیلا سه دختر از ازدواج‌های محمد رضای ربع پهلوی بودند.

اولین خبر به نقل از598: محمدرضا شاه پهلوی در خلال ازدواج‌های خود دارای 3 دختر به نام‌های شهناز، فرحناز و لیلا شد. شهناز از ازدواج اول او و فرحناز و لیلا از ازدواج سوم او بودند. آنها به دلیل سن و سال پایین و حضور عمه‌های قدرتمند چندان مجالی برای عرض اندام در دربار نیافتند.
* شهناز، دختری که دوست داشتند پسر باشد
تولد شهناز پهلوی در« آبان سال 1319» با خشم و ناراحتی خاندان پهلوی توأم شد. چرا که این خانواده برای به دنیا آمدن فرزند پسری که جانشین و ولیعهد محمدرضا پهلوی باشد نقشه‌ها کشیده بودند.
در این میان رضاشاه، بزرگ خانواده پهلوی، کسی که در تمام مدت حضور ملکه فوزیه در ایران سعی کرده بود با توجهات ویژه دل او را به دست آورد، پس از شنیدن این خبر خشمگین شد و از فرط عصبانیت تمام وسایل روی میز دفترش را با عصا به پایین پرت کرد! او از آن زمان کمتر به فوزیه توجه کرد و اعضای خانواده پهلوی علی‌الخصوص تاج‌الملوک از در ناسازگاری با فوزیه برآمدند.
فوزیه ایران را ترک نمود و سال بعد به دلیل پافشاری فوزیه، دربار ایران ناچار شد طلاق او را صادر کند. از این پس شهناز که از یک سو از محبت مادر جدا شده بود و از سوی دیگر پدر را به دلیل مشغله و خوشگذرانی در کنار خود نداشت تنها شد.
روابط او با عمه‌ها و مادربزرگش چندان گرم نبود. چرا که از یک طرف آنها را برای رفتن مادرش مقصر می‌دانست و از طرف دیگر از همان ابتدای تولد از آنها محبتی ندیده بود. در نهایت به دلیل دلتنگی‌های شهناز قرار شد که جهت تحصیل به یک مدرسه و سپس کالجی در اروپا فرستاده شود.
او از سن ده سالگی با ثریا به عنوان نامادری روبه رو گشت، با تمام تلاشهای ثریا هرگز با او از در دوستی درنیامد ، تنها پس از کودتای 1332 حاضر به بازگشت به ایران شد. اندکی بعد به خواست شاه در سال 1335 به عقد اردشیر زاهدی پسر فضل‌الله زاهدی عامل کودتای 1332 درآمد.
پس از به دنیا آمدن تنها فرزندشان مهناز در سال 1337، به سبب عیاشی اردشیر زاهدی،شهناز شاهزاده تنهای دربار به تنگ آمده و تنها با دخترش در حصارک ساکن گشت و به تدریج به مواد مخدر «ال. اس. دی» روی ‌آورد.
وی در سال 1343 پس از فوت سرلشکر فضل‌الله زاهدی از اردشیر زاهدی جدا شد و به زندگی هیپی‌گری و کولی‌وار رو آورد. پس از مدتی به سویس رفت. در آنجا با خسرو جهانبانی فرزند سپهبد جهانبانی که مشغول تحصیل در رشته نقاشی و یک هیپی تمام عیار بود آشنا گشت و اندکی بعد بدون اجازه دربار با او ازدواج کرد.
وی سالها پس از به دنیا آمدن دختر دوم فوزیه و پسرش کیخسرو در آنجا ‌ماند تا اینکه به وساطت فرح دیبا بخشیده شده و به ایران آمد. شهناز پیش از انقلاب به مذهب رو آورد و نام خود را به هاجر تغییر داد. وی از آن به بعد با روسری در مجالس خصوصی شرکت می‌کرد. شاه در روزهای آخر حیات مایملک خود را بین فرزندانش تقسیم کرد به میزان هشت درصد از ارث خود را به شهناز بخشید و دو درصد را به فرزندش «مهناز» داد و جمعاً ده درصد از ارث شاه به آنها رسید.
شهناز که پس از فوت پدرش به تقسیم‌بندی ارث واقف شد و دانست که به او حدود هفت درصد کمتر از فرحناز و لیلا داده‌اند به دادگاه فرانسه شکایت برد. مع ذلک با همان میزان هشت درصد صاحب پول و ملک زیادی شد که خود شوهر و فرزندانش بتوانند به راحتی در پاریس زندگی کنند. او از سیاست به کلی دور بود و راحتی خود را در آزادی از قیودات دربار و سیاست و توطئه‌بازی به شمار می‌آورد.
* فرحناز، سهامدار بزرگ
فرحناز دختر دوم محمدرضاشاه در سال 1341 «اسفند ماه» به دنیا آمد.او تحصیلات خود را در ایران و در مدرسهء ویژهء نیاوران در تهران انجام داد ولی با وقوع انقلاب 1357ایران در نوجوانی به همراه خانواده خود ناگزیر به فرار از کشور شد و سپس در اوایل دههء 80 به کالج آمریکایی قاهره در کشورمصر رفت و بعدها به ایالت متحده رفت یک سال در کالج بنینگتون تحصیل کرد.
او سپس به دانشگاه کلمبیا رفت و تحصیلات خود را ادامه داد و به درجه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی اطفال دست یافت. او خواهر تنی رضا پهلوی، علیرضا و لیلا پهلوی است. او با سرمایه هنگفتی که از 15% ارثیه پدرش به دست آورد، سهامدار چند موسسه و کارخانه بزرگ امریکا گشت و اکنون به حال تجرد در آمریکا زندگی می‌کند.
* لیلا، ناکام در زندگی
لیلا سومین دختر محمدرضا پهلوی و آخرین فرزند او و فرح پهلوی است که درسال 1349 «فروردین»به دنیا آمد. وی کوچک‌ترین خواهر رضا پهلوی، علی‌رضا پهلوی، فرحناز پهلوی و خواهر ناتنی شهناز پهلوی بود.
با پیروزی انقلاب 1357 ایران و در حالی که لیلا تنها 8,5 سال داشت، مجبور به ترک ایران به همراه خانواده‌اش و زندگی در تبعید شد.
لیلا پهلوی پس از پایان تحصیلات دوران ابتدایی، تحصیلات عالی خود را در ایالات متحده آمریکا و در دانشگاه براون در رشته ادبیات تطبیقی با گرایش زبان آلمانی و فلسفه اسکاندیناویایی به اتمام رساند.
وی با وجود داشتن تحصیلات عالیه در رشته ادبیات تطبیقی به شدت افسرده بود و از سردردهای شدید میگرن و دردهای عضلانی رنج می‌برد. همین امر باعث شده بود که گوشه عزلت گزیند و در جمع دوستان حاضر نشود. شکست عشقی او آخرین قطره از این جام بود که او را لبریز ساخت و در 31 سالگی دست به خودکشی زد.علت مرگ او را استعمال بیش از حد قرصهای مسکن و داروهای قوی بیان کرده‌اند.
او در سال 1988 م در کنار قبر مادربزرگش در پاریس دفن شد.

.

وقتی جیره‌خواران ربع‌پهلوی از سوی سران سلطنت‌طلب مقیم آمریکا مورد سرزنش قرار می گیرند!

پس از رسوایی بزرگ سلطنت‌طلبان فراری در اروپا و به خصوص تجمع کم‌تعداد در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در سوئد، جیره‌خواران ربع‌پهلوی که پیش از مراسم امیدهای سلطنت‌طلبان خطاب شده بودند، پس از افتضاح به بار آمده به شدت از سوی سران سلطنت‌طلب مقیم آمریکا مورد سرزنش قرار گرفتند.

 

پادوهای ربع‌پهلوی که از این انتقادات سرخورده شده‌اند ضمن ترک مراوده با ولی‌نعتمان خود طی نامه‌ای محرمانه به ربع‌پهلوی از وی درخواست کردند تا در این لحظه‌ی حساس که آماج حملات، سرزنش‌ها و متلک‌گویی‌ها از سوی انجمن‌های پادشاهی سراسر دنیا قرار گرفته‌ایم شما می‌توانید با عنایت ویژه خود به پادوهایتان و درج نام حزب رستاخیز نوین در شورای به اصطلاح ملی مشت محکمی خواهد بود بر دهان یاوه‌گویانی که جیره‌خواران شما را به باد انتقاد گرفته‌اند. ربع‌پهلوی نیز پس از مشاهده ریزش شدیدی که در شورای به اصطلاح ملی صورت گرفت و بازار کسادی که اخیراً شاهدش بوده به سرعت درخواست حزب رستاخیز نوین ـ بخوانید نام دیگر گروهک تروریستی انجمن پادشاهی ـ را لبیک گفته نام این به اصطلاح حزب را در لیست قرار داد.
اما این اقدام ربع‌پهلوی صدای سلطنت‌طلبان ورشکسته را درآورد. در همین راستا همایون نادری‌فر طی تماس تلفنی با دخی عبدی اینچنین علیه اقدام ربع‌پهلوی لب به اعتراض می‌گشاید: «چرا تبلیغ سازمانی!! را می‌کنید که حتی نمی‌تواند 20 نفر را زیر پرچم شیر و خورشید جمع کند. با این کار شما آبروی سلطنت را برده‌اید. تجمع زیر بیست‌هزار نفر شایسته پهلوی نیست.» دخی عبدی نیز اینچنین جواب نادری‌فر را می‌دهد: «قرار نیست ما از آرزوهایمان صحبت کنیم. واقعیت موجود همین است.»
لازم به ذکر است که چندی پیش گروهک تروریستی انجمن پادشاهی طی فراخوان گسترده و با دادن وعده‌هایی چون پارتی شبانه و دختران بدکاره تلاش کردند تا به سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم حمله کنند. اما استقبال از این فراخوان سلطنت‌طلبان به قدری سرد صورت گرفت که به جز انتشار چند عکس که در آن تعداد شرکت‌کنندگان به انگشتان یک دست هم نمی‌رسید برداشت دیگری نکردند.
همچنین باید خاطر نشان کرد که سایت صهیونیستی بالاترین نادری‌فر را عامل جمهوری اسلامی معرفی کرده بود.


.

رضاپهلوی؛ عروسک تمسخرآمیز برای ضدانقلاب

برخی سلطنت طلبان همکار رضا پهلوی از جمله شهریار آهی و رضا خادم طی یک سال گذشته تلاش کردند با جمع کردن چند تن از چپ های بریده و مدعی لیبرال دموکراسی، گروهکی موسوم به «اتحاد برای دموکراسی» را به واسطه چند ملاقات در بروکسل و استکهلم و پراگ راه اندازی کرده و آن را نماینده اپوزیسیون جا بزنند. این شعبده بازی با اعتراض گروه های قدیمی تر مواجه شده است.
 
نویسنده پایگاه اینترنتی اخبار روز وابسته به گروهک موسوم به اتحاد جمهوری خواهان در واکنش به فعالیت های مباشرین رضا پهلوی می نویسد: ماه گذشته از طرف «اتحاد برای دموکراسی» دو سند منتشر شد. لازم است سوال کنم که : 1-آیا کنفرانس استکهلم را بایست محل زایش این تشکل دانست؟ اگر پاسخ مثبت است. 2- آیا در این کنفرانس شکل تشکیلاتی این تشکل نیز مشخص گردید؟ براساس موازین شناخته شده، هر تشکلی مشروعیت خویش را از دو طریق به رسمیت شناخته شدن از طرف ارگانهای ذیربط قانونی و همچنین اعضا و طرفداران خویش کسب می نماید. از آنجا که این اتحاد در شرایط غیرمتعارف و خارج از بستر جغرافیایی فعالیت عملی خویش شکل گرفته یا می گیرد پس از دو طریق فوق «صرفا» اعضا و هواداران باقی می ماند از آنجا که این اتحاد در روند حرکتی خود از استکهلم به بروکسل و از بروکسل به پراگ دچار تغییرات گشته و من تماشاگر در هر کنفرانس عده ای خاص را مشاهده کرده ام، پس اگر سهوی در این میان است تماما ناشی از رفتار غیرشفاف گردانندگان این اتحاد است نه از تماشاگر. گردانندگانی که سعی نموده و می نمایند تماشاگر را به تماشای نمایشی از پیش پردازش شده ببرند، نه آنکه آنان را در پردازش این نمایش شرکت دهند. چرا!؟
 
این نوشته می افزاید: ایرانیان حق دارند بدانند 1- هیئت موسس این اتحاد چه کسانی هستند؟ 2- هزینه های مترتب بر آن از کدام محل تأمین می گردد؟ 3- «شورای سیاستگذاری» این اتحاد از چه کسانی تشکیل شده است؟ و آنها از طرف کدام مرجع انتخاب گشته اند. با این مقدمه، نگاه ما بر همان پاراگراف اول «دو سند» منتشره یخ می زند!
 
اخبار روز در ادامه نوشت: ما نیازمند هیچ آقا بالاسری حتی در شکل مدرن آن نیستیم! ما به هیچ فرد یا گروهی که از بالای سر ما بخواهد به رتق و فتق امور بپردازد اعتماد نداریم. چرا از ما می ترسید و ما را نادان و خود را همه چی دان فرض می کنید.
 
حال شما بگوئید «اتحاد برای دموکراسی در ایران» چیست؟ تشکل، انستیتو، انجمن یا آن گونه که در متن آمده، «نهاد»ی در بهترین حالت در قد و قامت «بی بی سی»، «صدای آمریکا» یا کانال تلویزیونی «من و تو» با کمی آب و رنگ؟
 
این نوشته در سالگرد کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 و روی کار آوردن رضا پالانی منتشر شده است.

.

سوپر شورای ربع پهلوی و شرکاء راه نیفتاده صاحبانش را ناامید کرد ! + سند

مه لقا فخرآور که تا قبل از آنکه برادرش را به این بازی جدید شاهزاده فراری راه بدهند از منتقدین جدی این حرکت بود در فیس بوکش با اعتراض و ناراحتی از کسادی بازار شورای ضد انقلابها می نویسد :" هنوز جلسه اول شورای ملی برگزار نشده صدای وا مصیبتا در آمده است !!

به گزارش اولین خبر به نقل ازگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، روزهای اول تشکیل شورای ملی من جزء اولین کسانی بودم که به حضور برخی افراد بی نام و نشان و حتی صاحب نامانی که در کنار اصلاح طلبان ( فتنه گران) نشستند و شورا را کلید زدند انتقاد کردم و از طرف این افراد مورد حمله قرار گر فتم .ولی الان قضیه فرق کرده خانمها و آقایان سر اینکه رئیس جلسه پال تاک ما نبودیم خود را کنار کشیدند و منتقد شورا شدند .

مه لقا که از عقب افتادن در رقابت سر کیسه کردن  سازمانهای جاسوسی غربی نگران است در انتها اظهار می کند :" خانمها و آقایان اینقدر تو سر هم بزنید همانطور که 34 سال است میزنید تا موسوی و کروبی به عنوان رهبران اپوزسیون معرفی شوند و می بینیم که دولت فرانسه این اشخاص را به عنوان رهبر اپوزسیون معر فی کرده است!"



گفتنی است بعد از اینکه تشکیل شورایی موسوم به ملی‌, افتراق گروهای کوچک سلطنت طلب و استعفای دسته جمعی آنان را در پی‌ داشت،رضا ربع پهلوی که غائله را باخته بود در حرکتی تازه با تغییر نام شورای ملی‌ به سوپر شورای ملی‌ با کمک امیر عباس فخرآور در تلاش است با برگزاری کنفرانسی در واشنگتن در 6 مارس سال جاری، بار دیگر بخت خود را برای متحد کردن سلطنت طلبان و جلب نظر مثبت سیاستمداران آمریکایی‌ برای دلارهای یانکی ها بیازماید.

آخرین گزارش‌ها از واشنگتن حکایت از آن‌ دارد که امیر عباس فخرآور از 2 هفته پیش با تماس با برخی‌ از فعالان اپوزیسیون تلاش مستمری کرده است تا بتواند برخی‌ از آنها راضی‌ کند در کنفرانس مذکور شرکت و صندلیهای خالی‌ را پر کنند.منوچهر و نسرین محمّدی با هزینه فخرآور از کالیفرنیا به واشنگتن کشانده شده اند تا در نقش سیاهی لشکر به هنگام سخنرانی شاهزاده و فخرآور برای آنان سوت و کف بزنند،همچنین هزینه یک بیخانمان دیگر در سانفرانسیسکو به نام ر.م تقبل شده است تا وی نیز یکی‌ از صندلی‌های سالن را پر کند.

امیر عباس فخرآور با ارسال ایمیل به رسانه‌های ضد انقلاب خواهان حضور آنها در کنفرانس شده است. وی در دعوت نامه و لوگویی که ارسال کرده است، خود را به عنوان دومین سخنران بعد از رضا ربع پهلوی معرفی نموده است .

علیرضا نوری زاده،رضا پیرزاده،سعید گنجی،نازیلا گلستان،امیر گلعلی پور و شاهین نژاد و سینا دبستانی از جمله ضد انقلابهایی هستند که که به عنوان بنیان گذران سوپر شورا در این کنفرانس حضور پیدا خواهند کرد.

از سویی منتقدین و رقبای رضا ربع پهلوی در این ماراتن نفس گیر ! وی را  متهم به سواستفاده از واژه "ملی‌” میکنند و پیشنهاد میکنند که شاهزاده بجای اینکه اسم شورا را، شورای ملی‌ بنامد از واژه شورای سلطنت طلبان استفاده کند که مناسبترین و روشنترین واژه برای توصیف فعالیتهای سلطنت طلبانه او میباشد.